ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

تولد باباييه

امروز 22 فروردين تولد بابايي مامانمه. بابايي كلي من و داداش محمد رو دوست داره، خيلي خيلي زياد، بيشتر از همه ستاره هاي آسمون... وقتي شيرازه و مياد خونه همش دنبال ما ميگرده و وقتي ما نمي بينه هي غصه ميخوره و آه ميكشه. الان چندروزه بابايي رو نديدم چون تهرانه.اما مامان ندا بهم قول داده كه بابايي امشب مياد و من ميتونم برم بپرم توي بغلش و باهاش بازي كنم... بابايي دوستت دارم... بابايي عزيزم، اولین جشن تولـــدت درمقام یه پدربزرگ مبـــارك   انشااله سايه مهربونت 120 سال به سلامتي و باعزت و موفقيت بالاي سر همه ما باشه. براي هميشه ... از طرف همگي ما:‌ ماماني، خاله هدي، خاله سارا، مامان ندا، عمو عليرضا، بابا احسان، ياسمين ز...
22 فروردين 1391

قالب وبلاگ

نمي دونم چرا همين امروز كه تولد باباييه قالب وبلاگ ياسي و محمدي باز نميشه. روي وبلاگ دوستان هم كه رفتم قالب وبلاگ كيمياجوني مشكل داشت. تو رو خدا امروز درست شو ديگه پی نوشت:‌ الان رفتم سایت طراحی قالب وبلاگمون (طراحي اسكين) میگه مشکل سخت افزاری دارن و بايد صبور باشيم. پس ما هم صبر ميكنيم ولي تولد بابايي رو چيكار كنم اين مامان و باباي من خيلي بدشانسن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ميخواستم سوپرايزش كنم ...
22 فروردين 1391

بالاخره ياسمين منو به اسم صدا كرد: دُددا(dodda)

  امشب 17 فروردين 91،‌ ياسمين گلي من حدود يازده شب، من (خاله هدي) رو بالاخره به اسم صدا كرد. قبلا به خاله ميگفت خخخخخخخخخخخ ولي امشب وقتي كه خودمو به خواب زده بودم آروم آروم اومد پيشم و گفت دُددا ... و من از خوشحالي جيغ كشيدم و بچه دومتر از ترس پريد هوا و مامانش زودي بغلش كرد. بعدش چند بار ديگه هم منو به اسم خودم صدا كرد. چقدر امشب دلم شاد شد بعد از دلتنگي براي رفتن محمدي.   خدايا ممنونم كه دلمو شاد كردي...     پی نوشت:‌ ده ماه و نوزده روزگیت هیچوقت یادم نمیره. (٣٢٤ روزگی گلم) ...
18 فروردين 1391

13 بدر

بقیه عکسها در ادامه مطلب...   -نوشته شده توسط مامان یاسمین زهرا چطور بود؟؟؟   ...
16 فروردين 1391

ممد(mammad)

من یه پسر خاله خوشگل دارم که خیلی دوستش دارم همش دوست دارم پاهاشو بکشم محکم نازیش کنم اما نمیدونم چرا مامانم نمیذاره . من عاشق تخت پسر خالم هستم اگر اون توش باشه من میرم کنار تخت و تکونش میدم اگر هم اونجا نباشه خاله هدی من رو میخوابونه توی تخت پسر خاله و من کلی ذوق میکنم و ادای نینیهارو در میارم خاله بهم میگه یاسی بگو آقا منم هی برا خاله آقا میگم!راستی امروزم توی تخت پسر خالم خوابیده بودم مامانی اومدن بلندم کنن من داد زدم نکن و خودم رو محکم به تخت چسبوندم همه هاج و واج موندن که من کلمه نکن رو از کجا بلد شدم!!! قبلا فکر میکردم اسمش نینیه منم بهش میگفتم نییینی اما الان دو روزه مامانم اسم پسر خالم رو یادم داده و من هم خیلی خوشگل صداش می...
16 فروردين 1391

حالات مختلف ياسمين زهرا توي بغل بابا احسان

براي ديدن حالات مختلف ياسمين زهرا توي بغل بابا احسان بفرمايين صفحه بعد: نازي خوشگله، جالبه كه بابات همش سرشون به سمت تلويزيونه و اين تويي كه نمك مي ريزي. راستي اون دوتا عكسي هم كه توي پست "تولد بابا احسانمه" گذاشته شده هم دنباله همين عكساست. ...
15 فروردين 1391